عزاى صادق آل پيمبرست


زين ماتمي كه چشم ملايك ز خون، ترست



گويا عزاي صادق آل پيمبرست



يا رب چه روي داده، كزين سوگ جانگداز



خلقي پريش خاطر و دل ها پرآذرست



مُلك و مَلَك به ناله و افغان و اشك و آه



چون داغدار، حضرت موسي بن جعفرست



خون مي رود ز فرط غم از چشم شيعيان



زيرا كه قلب عالم امكان مكدَّرست



منصور، شاد گشت ز قتل خديو دين



امّا به خُلد، غمزده زهراي اطهرست



او گرچه كشت خسرو دين را ولي به دهر



نامش به ننگ تا به ابد ثبت دفترست



تن درنداد بر ستم و اين كلام نغز



بر پيروان حقّ و عدالت مقرّرست:



آزادْمرد، تن به زبوني نمي دهد



مرگ از حيات در نظر مرد خوشترست



تنها نه اشكبارْ چشم «صفا» زين عزا بود



دل هاي شيعيان همه از غم مكدّرست